منوچهر آتشی


به فاصله ی یک سکوت

ما را چه دور می کند از ما که
 از عشق که می گوییم
صدای ما بیرون از ما می افتد در خالی
و ما نمی رسیم به گوش هم تا به شانه های هم برسیم
 و فرو بریزیم در پاهای هم
پاهای ما بیرون ما می ماند و
 ما می مانیم در دو سکون به فاصله ی یک سکوت دور از هم
و عشق از سمت چپ ما بیرون می رود
تا برود به تالاری که در آن پاها
به جای چهره ها و دهان ها
 چالک و گرم عرق می ریزند و حاشا می کنند

 

 

بالای صفحه | زندگی نامه