عاج و لعل
نه بیشه ی عاج و نه لعل بدخش
خلنگ زاران دندان ببران است و رخنه ی زخم
شتاب کن دیوانه
سبابه به گوش
شتاب کن و چنگ به چیزی میاز
به ریسمان های پنهان
سنگ را طولیه کرده اند و
سگ های گرسنه آزادند
بخار خون و جان برشته است این نسیم که می وزد از دره های صبح
شرار خون و قلب دریده است
این لاله ها که می شکفتند از بخار فضا
نه بیشه ی عاج و نه یشم علف
نه مخمل چمن نه ل لادن
دام است و دام از همه رنگ
شتاب کن دیوانه
پوشیده چشم شتاب کن و منگر
به مخمل یوز و گلیم پلنگ و جوع گراز
به بیشه زار دندان ها
سنگ ها را
به ریسمان های پنهان طویله کرده اند و سگ های هار
شتاب کن دیوانه
|