منوچهر آتشی


دو سوی پرده

اگر این پرده گلدار کهنه را پس بزنم
 هر آنچه ببینم بیزارم خواهد کرد
 اگر کنارش بزنم
 نمی دانم چرا اما می دانم
 که کوه فرو خواهد ریخت روی رویاهایم
 و آب ترانه هایم را در حنجره ام خاموش خواهد کرد
 اگر کنارش بزنم
 بید مجنون تاریک
 چهره از وحشت خواهد پوشاند و
بادام بنان این حرامیان دوباره سرازیر شده از نشیب
 یک سر به اتاقم خواهند آمد و به سمت تپش هایم
 سرازیر خواهند شد
نه ! کنارش نمی زنم این بار
خواهم گذاشت خیال ها با کاغذها بازی کنند
 و فکر
 پیاپی
 هی
سیگار دود کند
 و حرامیان خسته همچنان به سراشیب تند بپوسند

 

 

بالای صفحه | زندگی نامه