منوچهر آتشی


 باری آری و هزار بار نه

شیرین ترین آرزو
حضویری خوش
در رویایی شیرین است
 سر حال ما ندارند اما رویا ها
به طبع خویش می ایند
چرخی می زنند
و می گذرند
و وا می نهندمان
سر چهار سوهای نومیدی و سرگشتگی
ارواح شریر
انتقامجو
از ژرفای فراموشی ها بر می ایند
 در شبی
 که چشم بیداری از دریچه ای
نمی پاید کوچه ها را
و به خواب ها که رسیدند
گام سبک م تند می کنند و شلنگ انداز به ریشخند
 می گذرند روی علف های خیال ما
 که نیم خواب
در خواب هامان حضور نمنک دارند
ما را چه گناه ای ارواح شریر
 اگر زاده شدید
از بستر کودکی ما
و از هم آغوشی شوربختی و شقاوت ما مبروص ما را چه گناه ؟
شیرین ترین آرزو
حضوری خوش در رویاست
اتفاقی که باری می افتد
و هزار بار نه



 

 

بالای صفحه | زندگی نامه