شاهد ها
عریان می روی در آب
و گمان نمی کنی که زلال رونده شهادت نخواهد داد
و قویی که از شش متری تو می خرامد
لال و بی رؤیاست
اما خیال کرده ای
نیلوفرها از پشت نیزار می پایندت
و شب که به خانه برگردی با لبان کمی خونین
او خواهد گفت که
بی گمان تو آب نخوابیده ای و فقط تمشک نخورده ای
|