منوچهر آتشی


درنگ در سفر

 تندتر از این هم که برانی
می توانی عبور زمین و سکنان حیرت زده اش را
زیر رکاب خود ببینی
 فرق تو اما
 با این قطار دیوانه چیست که انگار سگ ها دنبالش کرده
تونلی در تونلی می گریزد
از پنجره ات هم هر قدر که تند برانی
 می توانی این رنگین های خندان را ببینی که دست تکان می دهند
 سفر به خیر
فرق تو اما
 با این آمبولانس پرده کشیده چیست
که به سنگی ترین شهرهای جهان می رود ،‌ انگار که از زلزله ای نیامده میگریزد ؟
سکن تر از این هم که باشی
 می توانی عبور رنگین فصل ها را
ز حاشیه ی حصار دیر ات ببینی
که سالی سه بار به تو اجاق و انگبین و گندم می دهند
و سالی یک بار لیمو و برگ قهوه ای


 

 

بالای صفحه | زندگی نامه