منوچهر آتشی


حالا هم

تردید ندارم همین جا بود
 کنار کنده ی از بن بریده ی همین بلوط
 که حالا جراثقال ها
کارخانه ی شقایق کشی کنار جیک خانه ی جوجه کشی راه انداخته اند
 حالا هم تو کمی دیر آمده ای فقط و می گویی
 تقصیر خروس نبود
آخر سرش را بریده اند
و ساعتم هم .... که ندارم
 اما گلزردها و چکاوک ها
یک سره به صداقت تو گواهی می دهند
و رگ های من هم
حتی حالا که رفته ای
با آن ابرک سفید مثل ریش چینی ها
بالای حجم سفید جاری ات جاری ، نم ریزان
اما تو ای چکاوک ای نواده ی آن خوانای بالایی قدیم
تو شهادت بده که من
بوسه ای نگرفتم به لبانم اشاره نکن
فقط کمی تمشک وحشی خورده ام
 و باد
 کمی گرده ی نرگس به چشمم ریخته


 

 

بالای صفحه | زندگی نامه