منوچهر آتشی


 دیدار پنجم

چه نگاه کنی چه نه چه بخواهی چه نه
این شم من است که ترا سر می کشد
 این نگاه من است که با هر تاب طره ات
سپیده ای از ماه ی رموک می دزدد
نه حیرت گیل گمش ن دل شکسته ی حافظ
 شانه ای که در گیسوان تو پارو می کشد
قایقی را به ظلمات می برد
که تنها سرنشین چشم جهنمی من است
 چه نگاه کنی چه نه چه نخواهی چه
 سرانجام
همان سپیده های ماه رموک مقصد همه ی سفرهای دوزخی است

 

 

بالای صفحه | زندگی نامه