منوچهر آتشی


 دیدار چهارم

من اگرچه دیو سنگ فرسوده ام
 در گذر گردبادهای ماسه
تو اما
آن شعبده باز بی رنگ و حجمی
که از هفت لایه ی دیوار چین عبور می کنی
تا پرتو گرمی از حس
 بر تاریکی های من بتابانی
و برزبان سوخته ام شعرهای شبنمی فراخوانی
من اگرچه دیو سنگی فرسوده ام
 در سینه چیزی دارم که از حرارت حضور تو یاقوت شده است
 این است که
از پشت هفت کوه سیاه
می بینمت که به سمت من می ایی
 و همچنان هقیق می سایی در کوره ی نگاه
ازجان من و آن تکه ی پنهانم


 

 

بالای صفحه | زندگی نامه