منوچهر آتشی


 شکار نی

نیزار سبز ساحل رود
 در خواب بود
 شب بال باز کرده بر بادیه
تصویر ماه بدر مبهوت
مانند شیر دیده گوزنی
 در آب بود
شب بال باز می کرد از دشت
آب فلق روانه در بوته زار خشک
 آهو چمان به گلگشت
شب بال باز کرد
 ما بار باز کردیم
نیزار رود را با هایهو تهی
از وحشت گراز کردیم
و قوچ های وحشی
 از آبخور رمیده
با بانگ بوی ما به مراتع
باز آمدند
ما صیادهای چابک چارکوتاه
 هر ساله سالروز نخستین آواز کومه را
 به شکار نی می اییم
اینک اجاق هامان که دشت را
 در گرگ و میش صبح مشبک کرده

 

 

بالای صفحه | زندگی نامه