منوچهر آتشی


 زیر ستاره ها

 در آسمان ستاره خواب آلودی
از کهکشان سوخته ای پرسه می زند
 در باغ کهکشانی از اعماق
 گویا
توفان نهال ها را از ریشه می کند
از کهکشان سوخته گویا
 خون می چکد به باغ سفید ستاره ها
 گویا سوار یاغی نکامی
روی زمین
با ترکه باغ خرم نرگس را آشفته می کند
روی زمین بر دشت های خالی
 زیر ستاره های غبار آلود
مرد غریب غمگینی
 در کوره راه های فراموشی می گردد
گویا صلای مبهمی او را ز آنسوی سدرهای وحشی
می خواند
باغ سفید نرگس رویایش را
 شاید سوار وحشی کابوسی
با ترکه ریخته
در آسمان در کهکشان سوخته ای گویا
بر طبل واژگون عزا می کوبند
 و شیون مداومی از خک
در نیمروز تعزیه
 به آسمان سوخته تبخیر می شود

 

 

بالای صفحه | زندگی نامه