منوچهر آتشی


ترانه دیدار

با تو بودن خوبست
و کلام تو
 مثل بوی گل در تاریکی است
مثل بوی گل در تاریکی وسوسه انگیز است
 بوی پیراهن تو
 مثل بوی دریا نمنکست
مثل باد خنک تابستان
 مثل تاریکی خواب انگیزست
گفتگو با تو
مثل گرمایبخاری و نفس های بلند آتش
 می برد چشم خیالم را
تا بیابان های دورترین خاطره ها
 که در آن گنجشکان بر سنبل گندم ها
اهتزازی دارند
که در آن گل ها با اختر ها رازی دارند
نوشخند تو
 می برد گرگ نگاهم را
تا چراگاه چالکترین آهو ها
 می برد آرزوی دستم را
تا نهان مانده ترین گوشه اندام تو
 این پهنه پک زیبا
مثل دریایی تو
انده انگیز و غرور آهنگ
 مثل دریای بزرگ بوشهر
که پر از زورق آزاد پریشانگرد است
مثل زورق پر از مرد است
 مثل ساحل که پر از آواز ست
 مثل دشتستان
که بزرگ و بازست
 تو ظریفی
مثل گلدوزی یک دختر عاشق
 که دل انگیز ترین گلها را
روی روبالشی عاشق خود می دوزد
با تو بودن خوبست
تو چراغی من شب
که به نور تو کتاب تن تو
و کتاب دل خود را که خطوط تن تست
 خوش خوشک می خوانم
 تو درختی من آب
من کنار تو آواز بهاران را
 می خندم و می خوانم
 می گریم و می خوانم
با تو بودن خوبست
 تو قشنگی
مثل تو مثل خودت
مثل وقتی که سخن می گویی
مثل هر وقت که برمی گردی از کوچه به خانه
 مثل تصویر درختی در آب
روی کاشتانه در چشمان منتظرم می رویی


 

 

بالای صفحه | زندگی نامه