منوچهر آتشی


 آب زمانه ست

در آب ها که می نگریم
 از آن کرانه سکت
 پسین جمعه پاییز
که عاشقانه می گذریم
در آبهای زلالی که طرح نیمرخ ما
 دو ماهی همراه
 سبکخرام شنا می کنند سوی بوته نور
 در آبها که صدف ها
به سوی جنگل شیلاب
گرفته کوله تقدیر خود به پشت
 روانند
در آبگیر زلالی
 که ماهیان و وزغ ها را
مظفرانه نشان می دهی و می گویی
نگا
 نگاه کن آب اینه ست
به آبها که می نگرم
از آن کرانه که تنها و بی بهانه می گذرم
از آبهای زلالی که طرح نیم رخ من
رمنده ماهی بی همخرام آبنوردیست
بر آن کرانه که دست تو زیر بازوی من نیست
 بر آن کرانه که آب اینه ی زمانه ست
به سوی غار شناور
به گریخ واری گویم بغار
آب زمانه ست
نگا نگاه کن آب اینه ست
صدف نشانه ست


 

 

بالای صفحه | زندگی نامه